loading...
دانشنامه علمی عصر تبیان
Titanium بازدید : 432 چهارشنبه 10 آبان 1391 نظرات (0)

بسیاری از کنایه ها در زبان فازسی

 

 

 

 

1- آب از آب تکان نخوردن : کنایه از آرامش : بد

2- آب از آسیاب افتادن :آرامشیون نگرانی برقرار شد- سرو صدا خاموش شد

3- آب از سر گذشتن:امید نداشتن-  به پایان آمدن امری

4- آب آمد و تیمم باطل شد :اصل کار آمد وفرع بی مورد است

5- آب توی دلش تکان نمی خورد :آرام وآهسته حرکت می کند

6- آب خوش از گلو پایین نرفتن: راحتی نداشتن

7- آب در کوزه ماتشنه لبان می گردیم : هدف ومقصود در نزدیکی ما قرار دارد اما به دنبال آن می گردیم.

8- آب را از سرچشمه باید بست :جلوی ضرر وزیان را از مبدا باید گرفت.

9- آب زیر پوستش رفته است:کمی چاق شده است-وضع مالیش بهتر شده است.

10- آبشان در یک جوی نمی رود :با هم توافق ندارند –بایکدیگر خوب نیستند.

11- آب غوره گرفتن: گریه کردن – گریستن

12- آب کش به کف گیر می گوید چقدر سوراخ داری: کسی که خود عیب بسیار دارد  وبه اندک عیب دیگری ایراد و خرده  می گیرد.

13- آبم است وگاوم است نوبت آسیابم است:  به مناسبت چندین کار دیک موقع داشتن

14- آب نخوردن چشم:امیدی نداشتن

15- آب تاب دادن :به موضوعی اهمیت زیادی دادن –اغراق کردن

16- آب در دست داری نخور بیا:در آمدن فوق العاده عجله شتاب اشتن

17- آبی از او گم نمی شود:امکان انجام دادن کار از او نیست-نباید به او امیدی داشت

18- آبی که به زندگی نداد حسین                         چون گشت شهید بر مزارش

توجهی  به کسی در زمان لزوم نکردن در غیر زمان به آن پرداختن_مانند (نوشداروی پس از مرگ سهراب)

19- آتش چون بر افروخت بسوزد تر وخشک :در اثر حادثه گناهکار و بی گناه از بین بروند

20- آتش زیر خاکستر:آرامش موقت-موذی

21- آخر کار خود را کردن:به مقصو خود رسیدن-به هدف خود نائل آمدن

22- آخوند شدن چه آسان وانسان شدن چه مشکل:سواد پیداکردن راحت است اما انسان شدن سخت است.

23- آدم باید لقمه را به اندازه دهانش بگیرد:باید باتوجه به توانایی خود کاری انجام داد.

24- آدم شاخ در می آورد:از شدت تعجب-حرفهای دروغ وغیر قابل قبول

25- آدم گدا این همه دادا:آدمهای فقیر بیشتر ادا دارند-بیشتر عیب وایراد می گیرند

26- آدم گرسنه سنگ را هم می خورد:به کسی می گویند که بهانه مطلوب بودن غذا را از خوردن آن امتنا می کند.

27- آدم مفتخور خوش سلیقه می شود:کسی که چیزی را رایگان بدست می آورد بر آن ایراد می گیرد.

28- آدم ناشی سرنا را از سر گشاد آن می زند:به کسی که اطلاع از انجام کاری را ندارد وبه نادرست انجام می دهد.

29- آدم یکبار پایش تو چاله می افتد:از هر اتفاق وپیشامدی باید عبرت گرفت

30- آدم یک دنده:ثابت محکم،بیشتر در جهت منفی

31- آرزو را به گور بردن:به هدف ومقصود خود نرسیدن

32- آزموده را آزمون خطاست:باکسی که قبل آشنا بودن ومعامله داشتن به حیث منفی

33- آسمان به زمین نمی آید:اتفاق فوق العاده ای روی نخواهد داد.

34- آسمان وریسمان را سر هم بافتن:دوچیز بی تناسب را به هم ارتباط دادن-نامربوط گفتن

35- آش پز که دوتا شد آش یا شور می شود یا بی نمک:دو یا چند نفر در انجام کاری دخالت داشته باشند کار پیش نمی رود

36- آش دهن سوز نبودن:مورد مطلوب نبودن

37- آش خوب باشد کاسه اش چوب باشد:اصل مهم است نه فع.

38- آش کشک خالته بخوری باته نخوری پاته:در هر حال مجبور به انجام کار بودن.

39- آش نخورده ودهن سوخته: کار ی انجام نداده ولی گناهکار شناخته شده

40- آشو لاش کردن:صدمه وآسیب سختی دادن

41- آشی برای کسی پختن:درد سری برای کسی بوجود آوردن.

42- آفتاب لب بام است:مرگ او نزدیک است

43- آفتابه لگن هفت دست وشام و ناهار هیچ:تشریفات زیاد ولی اهمیت کار کم

44- آفاتب همیشه زیر ابر نمی ماند:حقیقت همیشه پنهان نیست-واقیعت روزی رو خواهدکرد

45- آمد زیر ابرویش را بگیرد چشمش را کور کرد:کار خوبی برای کسی خواست  انجام دهد  اما برعکس شد.

46- آن را که حساب پاک است از معامله چه باک است:کسی که نیست که پاکی داشته باشدترسی از حساب وکتاب ندارد.

47- آنقدر بایست که زیر پایت سبز شود:انتظار کشیدن بدون نتیجه

48- آن وقت که جیک جیک مستانت بود یاد زمستانت نبود:از قبل باید فکر آینده بود

49- آویزه گوش کردن:پندی را فراگرفتن را بکار بستن

50- آه در بساط نداشتن:کاملاً بی چیز و فقیر بودن

51- آهسته بیا آهسته برو گربه شاخت نزند:پنهان کردن مطلب-بی سر وصدا انجام دادن کاری

52- اجاق پدر راروشن نگه داشتن:فرزند داشتن،که بیشتر منظور فرزند پسر داشتن است.

53- اجاقش کور است:صاحب اولاد نمی شود

54- اجل دور سرش می چرخد:وضیعت ناگوار دارد.نزدیک به مرگ است

55- احترام امام زاد ه با متولی آن است:احترام هر کس را باید نزدیکان او حفظ نمایند.

56- از آب گل آلود ماهی گرفتن:از هرج ومرج استفاده کردن

57- از این ستون به آن ستون فرج است:در انتظار بیش آمد ناگوار همیشه باید امید وار بود.

58- از بیخ عرب بودن:چیزی اصلاً سرش نشدن

59- از خر شیطان پیاده شدن:از لج بازی بیرون آمدن

60- از دماغ فیل افتادن:متکبر ومغرور بودن

61- از سه چیز باید حذر کرد:دیوار شکسته-سگ درنده-زن سلیطه

62- ا ز کاه کوه ساختن:چیز کوچک وبی اهمیت را بزرگ جلوه دادن

63- از کیسه خلیفه بخشیدن:از مال وثروت دیگران اعطا کردن

64- از هول حلیم توی دیگ افتادن:از زیادی طمع عجله به جای سود بردن زیان دیدن

65- اسب راگم کردن وپی نعلش گشتن:اصل رااز دست دادن و به دنبال فرع آن گشتن

66- اگر در دیزی باز است حیای گربه کجا رفته است:از موقیعت نباید سوء استفاده کرد.

67- اگر دنیا را آب ببرد فلانی را خواب ببرد:بسیار لابالی وبی فکر واندیشه است

68- اگر کاردش بزنی خونش بیرون نمی آید:از زیادی خشم غضب

69- اگر کاه از تو نیست کاهدان از تو است:به آدم پرخور گفته می شود.

70- انگشت در سوراخ زنبور کردن:برای خود تولید زحمت ودرد سر کردن

71- ایراد بنی اسرائیلی گرفتن:خرده گیری نابه جا و غیر وارد

72- این شتری است که در خانه هرکس می خوابد:مرگ برای همه است.

73- این کلاه برای سرش گشاد است:درخور توانایی ولیاقت او نیست.

74- با پای بروی کفش پاره می شود وباسر بروی کلاه:در هر حال کار خرج دارد

75- با پنبه سر بریدن:بانرمی به کسی آسیب رساندن صدمه زدن.

76- باد آورده را باد می برد:چیزی که به آسانی و رایگان بدست آید به آسانی هم از دست می رود.

77- باد غبغت انداختن :افاده کردن-خود را گرفتن

78- باد در فقس کردن: کار بهیوده انجام دادن

79- بامجان بم آفت ندارد:خطر،متوجه زشت کاران نمی شود.

80- باسیلی صورت خود را سرخ داشتن:با وجود تنگدستی ظاهر خود را حفظ کردن

81- با کدخدا بساز ؛ده را بتاز:همراه با بزرگ محل شو و آن محله را بچاپ

82- بالاخانه اش را اجاره داده است:عقلش کم است

83- بالای سیاهی رنگی نیست:وضع از این بدتر نمی شود.

84- با یک تیر دونشانه زدن:از یک عمل دو نتیجه گرفتن

85- با یک دست دهندوانه نمی توان گرفت:از  دو کار باید یکی را انتخاب کرد وانجام داد.

86- بچه عزیز است و ادب  عزیز تر:تقدّم عزت ادب در وجود انسان

87- بزک نمیر بهار می آید کمبزه با خیار می آید:و عده سرخرمن به کسی دادن.

88- برادری به جا بز غاله یکی هفت صد دینار:معامله داد ستد ارتباطی به دوستی ندارد.

89- برای یک بی نماز در مسجد را نمی بندند:کار را به خاطر یک شخص نابه هنجار تعطیل نمی کنند.

90- برج زهر مار بودن:بسیار عبوس وخشمگین بودن.

91- بر خر مراد خود سوار شدن:به هدف خود نائل آمدن

92- بر کشک را بسای:بر پی کار خود

93- بز گر از سرچشمه آب می خورد:آدم نالایق بیش تر از دیگران به خود می بالد

94- بلد نیستم راحت جان است:به کسی گویند که برای فرار از انجام کاری بگوید بلد نیستم

95- به بوی کباب آمدیم دیدم خر داغ می کنند:دچار اشتباه بزرگی شدن

96- به تنبل گفتند برو سایه گفت سایه خودش می آید:از تنبلی زیاد

97- به جیب زدن :استفاده مالی بردن-پولی به دست آوردن

98- به چاک زدن:فرار کردن

99- به در د لای جرز خوردن:برای هیچ کار مناسب نبودن.

100- به دریابرود دریا خشک می شود:در باره ی افراد بی طالع و بی اقبال گویند.

101- به رنج و سعی کسی نعمتی به چنک آورد         دگر کس آیدو بی سعی و رنج بردارد

توجه به مفتخوری افراد دارد.

102- به روباه گفتند شاهدت کیست گفت دمم:به شخصی که بیهوده افراد دیگر را گواه خود سازد.

103- یه رش کسی خندیدن:او را تحقیر ومسخره کردن

104- به زخم کسی نمک پاشیدن:درد یا داغ کسی را تشدید کردن

105- به شتر گفتند چرا گردنت کج است گفت کجایم راست است:کسی که کارها ورفتار او بر خلاف معمول باشد.

106- به شترمغ گفتند بپرگفت شترم گفتند بار ببر گفت مرغم:کسی که به بهانه های مختلف حاضر به انجام  دادن کار نیست

107- به شکم خود صابون زدن:وعده وعید به خود دادن.

108- به کچل گفتند نامت چیست  گفت :زلفعلی،به مزاح تمسخر

109- به گمراه گفتنذ نامت چیست گفت :رهبر، به مزاح تمسخر

110- به هر سازی رقصیدن:مطابق هر میلی رفتار کردن

111- بی بی از بی چادری پنهان است:اگر کسی کاری انجام نمی دهد بدلیل نداشتن وسیله است.

112- بی گدار به آب زدن:نسنجیده وبدون مطالعه کار کردن.احتایط نکردن.

113- پا از گلیم بیرو ن بردن:توجه به حد وحدود خود نکردن.

114- پایش لب گور است:نزدیک مردن است.

115- پدر کسی را سوزاندن:کسی را بسیار اذیت کردن

116- پدر کشی داشتن باکسی:دشمنی سختی باکسی  داشتن

117- پدر مادر دار بودن:اصل نصب داشتن

118- پرنت پلا گفتن:حرفهای ناربط  وخارج از موضوع زدن.

119- پرسه زدن:ولگردی کردن-گردش بیهوده کردن.

120- پُز عالی وجیب خالی:ظاهر آراسته وجیب بدون پول

121- پس از مرگ سهراب ونوشدار:کار از کار گذشتن

122- پستان به تنور چسباندن :پبش از اندزه دلسوزی کردن

123- پشت سر کسی نماز خواندن:به کسی زیاد عقیده اعتماد داشتن

124- پشت کسی را به خاک مالیدن:او را شکست دادن

125- پیله کردن:باسماجت و اصرار چیزی را از کسی خواستن.

126- تابستان پدر یتیمان است:در فصل تابستان بینوایان احتیاج به خانه لباس ندارند.


127- تا پول داری رفیقتم عاشق بند کیفتم: زمانی که سود نزد تو دارم با تو دوست هستم.

128- تا تنور گرم است باید نان را چسباند:همین که موقعیت داری استفاده کن.

129- تابگویی((ف))می گویم فرح زاد:متوجه و هوشیار هستم

130- تا سه نشود بازی نشود:هر چیز با سه تا کامل می شود

131- تا گوساله گاو شو دل صاحب آب شود:زمان و مدت طولانی لازم است

132- تا نباشد ،چوب تر فرمان نبر گاو خر:در هر چیزی باید سخت گیری کرد

133- تا ناشد چیزکی مردم نگویند چیز ها:تا مطلب کوتاهی در پیرامون چیزی گفته می نشود مردوم چیزی در باره آن نمی گویند.

134- تخم مرغ دزد شتر مرغ دزد می شود:کسی که دست به عمل کوچکی زد کم کم کارهای بد برزگتر انجام می دهد.

135- تر وخشک را باهم سوختن:استثنا در کار نبودن

136- تعارف شاه عبدلعظیمی کردن:تعارف ظاهری بودن رضایت باطنی کردن

137- توبه ی گرگ مر گ است:کسی که دست از عادت خود بر نمی دراد.

138- تو به خیر و من به سلامت:دیگر ما به یکدیگر کاری نداریم

139- تو نیکی مکن در دجله و انداز که ایز در بیابانت دهد باز:نتیجه کار خوب به خود انسان برمی گرد.

140- توی هچل افتادن:گرفتار شدن-دچار زحمت شدن

141- توی هول ولا ماندن:مضطرب بودن-ترید داشتن

142- ته جیبش تار عنکبوت بسته است:بی پول وفقیر است

143- جایی نمی رود که آبرویش رود:عاقل است

144- جان به عزرائیل ندادن:فوق العاده خسیس بودن

145- جای سوزن انداختن نبود:خبلی پر جمیت و شلوغ بود

146- چرت موز بودن:جوانی بی ادب و بی اهمیت-غیر قابل اعتناء

147- جلز ولز کردن:بسیار التماس زاری کردن

148- جنسش شیشه خورده دارد:نادرست است

149- جواب ابلهان خاموشی است:در برار افراد نادان باید خاموش بود.

150- جوجه ها در آخر پاییز می شمرند:نتیجه هر کار در پایان آن مشخص می شود

 آمد 151- جور استاد به زمهر پدر : سخت گیری معلم به نفع شاگرد است.

152- جیم شدن : آهسته وبدون آنکه کسی متوجه شود محلی را ترک گفتن.

153- چا خان کردن : دروغگوئی کردن .

154- چاقو دسته ی خود را نمی برد : خویشان وبستگان برای همدیگر ایجاد ناراحتی می کنند.

155- چاق سلامتی کردن : حال واحوالپرسی کردن – سلام وعلیک کردن .

156- چپ چپ نگاه کردن : با تلخی وخشم به کسی نگریستن.

157- چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است : به جای واجب باید پرداخت .

158- چشمش شور است : کسی که چشم گیرا داشته باشد وباعث آسیب دیگران شود.

159- چاه کن همیشه ته چاه است : کسی که برای دیگران تله ایجاد کند اول خودش می افتد.

160- چوب تر به کسی فروختن: مشکلی برای دیگران ایجاد کردن – دشمنی داشتن با کسی.

161- چوب دوسر نجس : کسی که مورد نفرت دو طرف دعوا ونزا باشد.

162- چوب لای چرخ گذاشتن: مانع پیشرفت دیگران شدن – مانع ایجاد کردن.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
این سایت برای تهیه مقالات علمی و دانشنامه های آزاد می باشد میکوشد بهترین مقالات و بهترین کتاب های آموزشی را برای شما فراهم کند سوالات و نظرات خود را با ما در میان بگذارید سوالات را در انجمن مطرح و درخواست های خود را مطرح کنید و با نظراتتون مارا یاری کنید
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نویسندگان
    نظرسنجی
    نظر شما درباره ی این سایت چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 170
  • کل نظرات : 26
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 24
  • آی پی امروز : 6
  • آی پی دیروز : 20
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 27
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 78
  • بازدید ماه : 87
  • بازدید سال : 3,823
  • بازدید کلی : 333,223
  • کدهای اختصاصی